نویسه



سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم

گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم

آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟

کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روز من از شام  غریبان چه کنم

نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم

به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم

از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم

گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از  طعنه این مردم نادان چه کنم

سرنگو کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تهران سرور دانلود آلبومهای موسیقی با کیفیت flac دانلود رایگان bts is my heart ارشد پژوهش هنر GALAXY science fiction Apprendre le français facilement شرکت مهندسی مهدیس آسانبر اخبار دریاچه چیتگر دنیای بازی های آندروید گوشی موبایل